ایرانی سلام

وبلاگی با موضوعات تفریحی و آموزشی و نرمافزار

ایرانی سلام

وبلاگی با موضوعات تفریحی و آموزشی و نرمافزار

معجزه



وقتی" سارا" دخترک هشت ساله ای بود

 شنید که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترشصحبت می کنند! 

فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند!

 پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد!


"سارا" شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد!

"سارا" با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط 4 هزار تومان  !!!.

بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود.

 دخترک پاهایش را به هم می زد و سرفه می کرد، ولی داروساز توجهی نمی کرد، بالاخره حوصله "سارا" سر رفت و سکه ها را محکم روی شیشه پیشخوان ریخت!!


داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه می خواهی؟


دخترک جواب داد: برادرم خیلی مریض است، می خواهم معجزه بخرم.!!!!!!!

داروساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!!

دختـرک توضیح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چیزی رفته و بابایم می گویـد که فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قیمتش چقدر است؟

داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اینجا معجزه نمی فروشیم.!!!!!

چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟!!!!!

مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترک پرسید: چقدر پول داری؟

دخترک پول ها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد.

مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فکـر می کنم این پول برای خرید معجزه برادرت کافی باشد!

بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت: من می خواهم برادر و والدینت را ببینم!!

 فکر می کنم معجزه برادرت پیش من باشد.!!

آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود.!!

فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت.

پس از جراحی، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم یک معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟


دکتر لبخندی زد و گفت: 4 هزار تومان  بود که پرداخت شد.!!!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
نوپا دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ق.ظ http://www.taheri.blogsky.com

با سلام
برحسب وظیفه مهمان کلبه دلنوشته مجازی ات شدم و از مطالب جدید شما استفاده کردم. موفق باشی
به امید حق

ممنون دوست عزیز شما لطف کردید همیشه به ما سر بزن
سرفراز باشید

عشق به میهن یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:29 ب.ظ http://mihanlove.rozblog.com/

سلام دوست عزیز مطالبط رو خوندم مفید و خوب بودند به منم سر بزن منتظرم من تو سایتم ه راهنمایی هاتون نیاز دارم http://mihanlove.rozblog.com/


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد