ایرانی سلام

وبلاگی با موضوعات تفریحی و آموزشی و نرمافزار

ایرانی سلام

وبلاگی با موضوعات تفریحی و آموزشی و نرمافزار

آسان ترین راه برای زندگی بهتر

- آسان ترین راه آشنایی ، یک سلام است ، ولی گرم و صمیمی.


- آسان ترین راه قدردانی ، یک تشکر ساده است ، ولی خالص و

صمیمانه.


- آسان ترین راه عذر خواهی ، عدم تکرار اشتباه قبلی است.


- آسان ترین راه ابراز عشق ، به زبان آوردن آن است.


- آسان ترین راه رسیدن به هدف ، خط مستقیم است.


- آسان ترین راه پول در آوردن ، آن است که همواره در کارت رعایت

انصاف را بکنی.


- آسان ترین راه احترام ، اجتناب از گزافه گویی و گنده گویی است.


- آسان ترین راه جلب محبت ، آن است که تو نیز متقابلا عشق بورزی ومحبت کنی.


- آسان ترین راه مبارزه با مشکلات ، روبرو شدن با آنهاست نه فرار.

.

.

.


حالا کمی مکث کنید و ببینید که به همین راحتی می توانید آسان و


 ساده روزگار را به خوشی سپری کنید.

غیبت


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

می فرماید:

روز قیامت قردی را می آورند و او را در پیشگاه خدا نگه می دارند و کارنامه اش را به او

 می دهند، اما حسنات خود را در آن نمی بیند.


عرض می کند الهی !


این کارنامه من نیست ! زیرا من در آن طاعات خود را نمی بینم !


به او گفته می شود پروردگار تو نه خطا می کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن 

از مردم بر باد رفت.


سپس مرد دیگری را می آورند و کارنامه اش را به او می دهند.


در آن طاعات بسیاری مشاهده می کند.


الهی ! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاورده ام!


گفته می شود فلانی از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.

یک داستان بسیار آموزنده

مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت.

در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت.

آرایشگر گفت:من باور نمیکنم خدا وجود داشته با شد!

مشتری پرسید: چرا؟

آرایشگر گفت : کافیست به خیابان بروی و ببینی.مگر میشود با وجود خدای مهربان اینهمه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟

مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت.

به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف.

با سرعت به آرایشگاه برگشت و به ارایشگر گفت:می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند!

مرد با تعجب گفت :چرا این حرف را میزنی؟من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم.

مشتری با اعتراض گفت:پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند؟

"آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمیکنند."

مشتری گفت دقیقا همین است.

خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند!!

برای همین است که اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد...

گفتگو با خدا

نمی دونم تا حالا چند بار بهت قولهای" قشنگ " دادم و اون رو شکستم اما تو کسی هستی که در پیمانش " وفادارترینه "

 

 

تازه وقتی بهت قول می دم خیلی هاشو نمی تونم انجام بدم ، اما تو کسی هستی که در وفا کردن به عهدش نیرومنده و" نیرومندترینه "

 

 

من اگر قدرتی دستم بیاید چه کارها که نمی کنم اما تو با همه قدرتی که داری بزرگ و " بزرگوارترینه "

 

خیلی ها وقتی بزرگ و والا مقام می شن زیر دستی ها  رو یادشون می ره اما تو با این که همیشه اون با لا بالا هایی بازم به بنده هات نزدیکی

 

 

من وقتی به کسی نزدیک می شم گاهی اصلا اونو نمی بینم

 

اما تو با تمامی نزدیکیت باز هم با لطف و با دقتی

 

 

من وقتی به چیزی دقت می کنم چیز های بد طرف رو هم می بینم و ازش شاید بدم بیاید

 

اما تو با این که به اعمال افراد دقیقی  بزرگوار و بخشندهای

 

 

تو کسی هستی که در عین بزر گواری با عزتی

 

تو کسی هستی که در نهایت عزت با عظمت هم هستی

 

تو کسی هستی که عظمتش بر جسته و با شکوهش کرده

 

تو کسی هستی که همین بر جستگی قابل ستایشت کرده

 

 

خدایازبون من در توصیف  تو چقدر لال و گنگه

 

تو از همه این حرف هایی که گفتم بزرگتری

 

ای یگانه ترین من

 

من را از آتش بی تو بودن نجاتم بده

چون می گذرد غمی نیست !!

عمر در اشعار پارسی


عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد

 

عمرت به سر آمد و زمان نیست بسی در ورطة غفلتی، ندانی چه کسی

 

اکنون که نفس هست غنیمت بشمار شاید که دگر برون نیاید نفسی



بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

 

حافظ


گذشت عمرو توگوئی خیال و خوابی بود گذشته حسرت و آینده چون سرابی بود

 

 

دکتر صدارت (نسیم)

 

 

عمر آن بود که در صحبت دلدار گذشت حیف وصدحیف که آن دولت بیدارگذشت

 

 

عماد خراسانی



این مدّت عمر، چون گل ده روز است خندان لب و تازه روی می‌باید بود

 

 

حافظ

 

 

نزدیک شد که خانه عمرم شود خراب رحمی بکن و گرنه خراب است کار من

 

 

هلالی جغتائی

 

 

نادیده فروردین مه اردیبهشت شد خرداد و تیر ، تیر صفت از نظر گذشت

 

 

رشید یاسمی